یکشنبه ۲۶ فروردین ۰۳

سالها دبير ادبيات بودم

۲ بازديد

سالها دبير ادبيات بودم ،اما حالا كه خوب فكر مي كنم خيلي چيزها را به بچه هانگفتم،چون جزو كتاب درسي نبود .

مثل بز سرم را پايين انداختم و هرچه در كتاب بود را توضيح دادم!اما مطمئنم يك چيز را غلط گفتم خيلي غلط...بايد تمام بچه هايم را پيدا و غلطها را اصلاح كنم...سالها محكم به بچه ها گفتم حرف اضافه«از ،در،به،با،براي»و كلمه يا گروه بعد از ان متمم...اما همه اش اشتباه بود...

حرف اضافه همان «چندحقوق ميگيري »استحرف اضافه «چرا ازدواج نمي كني»استحرف اضافه «تصميم نداري دماغت را عمل كني »

استحرف اضافه«تلفن به برادر و صفحه گذاشتن پشت سر زن برادر است»حرف اضافه«چه خانه ي كوچكي داري ،چقدر خراب شدي،چه شوهري داري،مادرت هنوز همانطور است،ارثيه ات را گرفتي،زنگ زدم در دسترس نبودي،شوهرت را فلان جا با فلاني ديدم،اين عروس تحفه را از كجا گير آوردي،سند خانه به نام چه كسي ،چه قدر چاق شدي است...

بايد تمام بچه هايم را پيدا كنمو بگويم حرف اضافه را از دستور زبانشان پاك كنند ...بايد به همه شان بگويم بعد از حرف اضافه متمم نمي ايد،سردي و جدايي و كينه و دروغ وترس و اضطراب مي ايد...بايد همه بچه هايم را پيدا كنم...

متن زيبا و عالي - متن زيبا و اختصاصي

۲۲۳ بازديد

متن زيبا

بهش اين روزها بيشتر از هر روز ديگه اي فكر ميكنم، به اينكه واسه كسي كه ميره سخت تره، يا واسه كسي كه ميمونه، به اينكه اوني كه دست تكون ميده و ميره سوار ميشه و ميره بيشتر در دلش رو غصه ها بازه، يا اوني كه خداحافظي ميكنه و بر ميگرده سر زندگي روتينش. كدومشون بيشتر عذاب ميكشه. كسي تنها گذاشته نميشه وقتي كه كسي كه ميره تنها ميشه.

فعل ها تغييري نميكنه، اون كسي كه چمدون بسته، ميگه رفتم؛ اون كسي كه ميمونه ميگه رفت. آدما وقتي قلبشونو يه جا ميذارن، نميتونن به جاي ديگه اي برگردن، نميتونن واسه جايي كه بهش تعلق ندارن فعل برگشتن استفاده كنن، نميتونن وقتي كه آخرين بوسه ي خداحافظي رو ميكنن بگن خب ديگه من دارم بر ميگردم، برگشتن فقط متعلق به جاييه كه توش خوشحالي، امني، اميدواري. واسه همينه كه آدما فقط ميرن، كوله بارشونو ميندازن رو دوششون رو ميرن. اوني كه ميره فقط ميره به اميد اينكه زود تر به اوني كه ميمونه برگرده. واسه هر دوشون به يه مقدار سخته، به يه مقدار درد داره، به يه مقدار توي هم ميرن و زندگي براشون بي رنگ ميشه، به يه مقدار از هم رفتنشون غم داره و اونقدر ادامه داره، تا بازم، دوباره بهم برگردن.

متن زيبا

..................................................................................

در زندگي وقت‌هايي هست كه راه رفتن روي يك موي باريك تجربه مي‌شود. وقت‌هايي كه مجبور به باز كردن دست‌ها مي‌شوي تا تعادلت به هم نخورد. گاهي آنقدر مسير برايت دشوار و‌ پر هراس است كه ترجيح مي‌دهي همه چيز تمام شود و يك سقوط تلخ همه چيز را تمام كند و گاهي هم در اوج نا اميدي دست‌هايي كه باز كرده‌اي برايت بال مي‌شوند و پر ميزني. اما اين اميد لعنتي گاهي آنقدر دست نيافتني مي‌شود كه ديگر چيزي را نمي‌بيني و در لحظه آخر در دوراهي سقوط و يا پرواز فقط مي‌پري ...

...........................

جملات قشنگ

متن زيبا و احساسي 

احتمالا بايد منتطر اتفاق خوب باشي تا اتفاق خوب بيفته، بايد منتظر تغيير باشي تا تغيير رخ بده. منتظر معجزه باشي تا معجزه رو ببيني وگرنه، تو بهار همه چي بازم برات زمستونيه.. از نظر من، احتمال رخ دادن همه اتفاقها به يك اندازه ست. فقط يه خواسته و تلاش، از جانب من و خدا (كائنات يا هر مقدساتي كه بهش اعتقاد دارين) و اگر ميزان اميد بيشتر از نااميدي نيست، حداقل ميتونه برابر باشه... بيايد لااقل يك روز زندگي با اميدواري كامل نسبت به همه چيز رو تجربه كنيم، قطعا بد نميگذره.

........................................................................................................

مي‌گفت گربه‌ها وقتي از يه ارتفاعي سقوط مي‌كنن چيزي‌شون نمي‌شه. مي‌دوني چرا؟ مي‌گفت چون با پا ميان پايين. يني سعي مي‌كنن جف دست و پاشون رو همزمان بذارن روي سطح. مي‌گفت اين باعث ميشه تا فشاري كه مياد روشون پخش بشه روي سطح و آسيب نزنه. مي‌گفت زندگي مام همينه. نه اينكه سقوط و دردسر نداشته باشه. نه. داره. خيلي هم داره. ولي بايد موقع سقوط حواستو جمع كني. مي‌گفت اگه فشار رو پخش كني روي سطح چيزي‌ت نمي‌شه. دووم مياري. مي‌گفت همه‌چيو نريز يه گوشه‌ي قلبت كه باعث بشه بشكنه. قلبي كه بشكنه ديگه هيچوقت مثل قبل نميشه. مي‌گفت پخش كن دردات رو. غم و غصه و اندوه‌هات رو. اگه پخش شن آسيب نمي‌زنن. ولي وقتي جمع بشن ميشن غده. ميشن گره. اون‌موقع‌ست كه داستان ميشه. مي‌گفت نذار داستان بشه.